خودت آقای خودتی

فهرست محتوا

ایستگاه سوم

یک داستان

تصویری از تئودور روزولت

تئودرو روزلوت پس از ریاست جمهوری اش در حالیکه خود را آماده میکرد در میل واکو سخنرانی کند از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله تروریسیتی قرار گرفت. با دنده شکسته و گلوله ای در سینه اش، قبل از آنکه اجازه دهد او را به بیمارستان منتقل کنند یک ساعت کامل سخنرانی کرد.

ایجاد و تقسیم ثروت

راه اندازی و رشد یک کسب و کار تا زمان بلوغ آن یک وظیفه قدیمی برای هر  کارآفرینی است. با پیشرفت جوامع، مردم به طور منظم نیازهای جدیدی پیدا می کنند. یک کارآفرین از نیازهای مردم پول در میآورد.

(یعنی کارآفرین به نوعی آدم مردم است. چشم اش به دهان آنهاست. پولش را از آنها می گیرد.)

از یک منظر

یک کارآفرین از زمان شروع یک کسب و کار، باید وظایف پرسنل خود را به طور درست تقسیم کند. استخدام کارکنان واجد شرایط و با صلاحیت نیاز به دقت زیادی دارد، به ویژه برای مشاغل کوچک و تازه کار. یک کارآفرین همچنین مسئول سازماندهی ساختار و محیط کسب و کار است که به هر کارمند کمک می کند پتانسیل خود را به حداکثر برساند. موفقیت یک سرمایه گذاری تجاری، اغلب به همکاری کارکنان آن بستگی دارد.

( یعنی صاحب کسب و کار به نوعی آدم پرسنل اش می باشد. چون باید بطور دائم به این فکر کند که آنها چه نیازهایی دارند تا بیشترین کارایی را داشته باشند)

از منظر دیگر

راه اندازی یک کسب و کار شامل شبکه ای از فعالیت ها است. چه یک کارآفرین ،اپراتور یک  کسب و کار کوچک  باشد یا یک کمپانی را اداره کند، بسیاری از کارآفرینان پس انداز خودشان را  خرج می کنند و هنگام شروع کار از خانواده، دوستان یا بانک ها سرمایه به دست می آورند. سرمایه گذاران اغلب مشتاق سرمایه گذاری در مشاغل کوچک اما با دوام هستند.
( یعنی شما هر چقدر هم که کار کنید باید قسط بدید، این یعنی آدم سرمایه گذاران هستید)

چه کسی گفته است که کارآفرینی یعنی خودت آقای خودتی؟

اگر میخواهید خودتان برای خودتان تصمیم بگیرید، بروید آرایشگاه بزنید. اگر نه بروید مشاور املاک بشوید، اگر نه بستنی فروشی را امتحان کنید، اگر نه دامداری و گله داری هم کار خوبی ست…

شما در مسیر کارآفرینی هیچ وقت آقای خودتان نخواهید بود. بلکه آقای مردم هستید. کارآفرینی یعنی با مردم بودن. با مردم زیستن و از مردم پول درآوردن. چطور میتوانید آنقدر خود خواه باشید که به مردم فکر نکنید. چطور میتوانید آنقدر خودخواه باشید که به هیچ چیز خودتان فکر  نکنید. اگر همه چیز را برای خودتان میخواهید بهتر است بروید دنبال شغلی دیگر. برای قهرمان بودن باید از خود گذشتگی داشته باشید. برای پیروزی به مردم نیاز دارید. مردم یعنی ذی نفعان.

هر داستانی به قهرمان نیاز دارد.

کارآفرین برای قهرمان شدن باید قدرت داشته باشد.

مردم قهرمان ها را دوست دارند. اما الزامی ندارند که هر چه قهرمان شان گفت عمل کنند.

برای اینکه مردم از شما پیروی کنند باید از خودگذشتگی داشته باشید.

روزلوت می توانست بگوید : گور بابای مردم اما نگفت. ماند و برایشان از امید و آینده سخنرانی کرد.

روزلوت در زمان مبارزات انتخاباتی اش، بیش از 673 سخنرانی برای مردم انجام داده بود.

او نمی توانست وقتی مردم مزد زحمت هایش را دادند، آنها را رها کند و به فکر سلامتی خودش باشد.

بخشی از متن سخنرانی روزولت پس از شلیک

(پیشاپیش از نارسایی های موجود در ترجمه متن سخنرانی عذرخواهی می کنیم)

دوستان ، من از شما می خواهم که تا حد امکان ساکت باشید. نمی‌دانم آیا شما کاملاً می‌فهمید که به تازگی به من شلیک شلیک شده است یا خیر. اما برای کشتن یک گوزن گاو نر بیش از این زمان لازم است.(اصطلاحی انگلیسی که یعنی من جون سخت تر از این حرف ها هستم) اما خوشبختانه من دست‌نوشته‌ام را داشتم، بنابراین می‌بینید که می‌خواستم سخنرانی طولانی داشته باشم، و یک گلوله وجود دارد. گلوله الان در بدن من است، به طوری که نمی توانم یک سخنرانی طولانی داشته باشم، اما تمام تلاشم را می کنم.

دوستان، من می خواهم از این واقعه استفاده کنم و یک هشدار جدی به هموطنانم بدهم. اول از همه، می‌خواهم این را در مورد خودم بگویم: من چیزهای خیلی مهمی دارم که نمی‌توانم به آن فکر نکنم وقت ندارم نگران مرگ خودم باشم. و حالا من نمی توانم در عرض پنج دقیقه پس از تیراندازی با شما غیرصادقانه صحبت کنم. من حقیقت واقعی را به شما می گویم، وقتی می گویم نگرانی من برای خیلی چیزهای دیگر است. این حداقل برای زندگی من نیست. می خواهم بفهمید که به هر حال من از بازی زندگی جلوتر هستم. هیچ مردی زندگی شادتر از من نداشته است. زندگی شادتر از هر نظر. من توانسته ام کارهای خاصی را انجام دهم که خیلی آرزو یشان را داشتم و علاقه مند به انجام کارهای دیگری نیز هستم.

من با تمام وجودم در کاری که میخواهم انجام بدهیم ثابت قدم هستم. من معتقدم که جنبش مترقی ، زندگی را برای همه مردم ما کمی آسان می کند. جنبشی برای برداشتن باری از دوش مردان و به ویژه زنان و کودکان این کشور. من چنان در انجام این کار غرق شده ام که گویی هیچ چیز دیگری نمی فهمم.( منظورش این است که تمام تمرکز ش را گذاشته تا این جنبش به نتیجه برسد و موفق بشود)

دوستان ، امروز عصر از شما می‌خواهم که آنچه را که می‌گویم کاملاً بپذیرید ، وقتی به شما می‌گویم که به موفقیت خودم فکر نمی‌کنم. من به زندگی یا چیزی که شخصاً با من مرتبط است فکر نمی کنم. من به جنبش فکر می کنم. من این را به عنوان مقدمه می گویم، زیرا می خواهم به مردم ما و به ویژه روزنامه ها چیز بسیار جدی بگویم. من چیزی نمی دانم که مردی که امشب به من شلیک کرد چه کسی بود. او بلافاصله توسط یکی از دنده اعضاء حزب من، آقای مارتین، دستگیر شد و فکر می کنم اکنون در دست پلیس است. او برای کشتن شلیک کرد. او شلیک کرد – تیر، گلوله وارد شد – من به شما نشان خواهم داد.

من از شما می خواهم که تا حد امکان ساکت باشید زیرا نمی توانم با صدای بلند با شما سخن بگویم. حالا نمی‌دانم او چه کسی بود و چه کسی را نمایندگی می‌کرد. او یک ترسو بود. او در تاریکی در ازدحام اطراف ماشین ایستاد و وقتی مرا تشویق کردند و من برای تعظیم بلند شدم، جلو آمد و در تاریکی به من شلیک کرد.

نه ، دوستان ، البته، همانطور که می گویم، چیزی در مورد او نمی دانم. اما این یک امر بسیار طبیعی است که ذهن‌های ضعیف و شرور باید به اعمال خشونت‌آمیز با این نوع دروغ‌پردازی و سوء استفاده هولناکی که در سه ماه گذشته توسط روزنامه‌ها به نفع نه تنها آقای دبز بر من انباشته شده است، برانگیخته شوند.

دوستان ، من هر یک از اعضای حزب خود را که با چنین تهمت های ناپسند حمله کند و به هر مخالف دیگری از طرف دیگر سوء استفاده کند، منع خواهم کرد. و اکنون می‌خواهم به طور جدی به همه روزنامه‌ها، به جمهوری‌خواهان، دموکرات‌ها و احزاب سوسیالیست بگویم که نمی‌توانند ماه به ماه و سال به سال، آن نوع تهاجم تلخ و نادرست را انجام دهند. خلق کرده اند و انتظار ندارند که طبیعت وحشیانه، خشن، یا شخصیت های خشن ، به ویژه زمانی که وحشیگری با ذهن نه چندان قوی همراه باشد. آنها نمی توانند انتظار داشته باشند که چنین طبیعتی تحت تأثیر آن قرار نگیرد.

نه، دوستان ، من اصلاً از جانب خودم صحبت نمی‌کنم، حرفم را به شما می‌گویم

من در زمان خود تجربیات زیادی داشته ام و این یکی از آنهاست. چیزی که من به آن اهمیت می دهم کشورم است. ای کاش می‌توانستم بر مردمم تأثیر بگذارم . من الان می گویم، من هرگز یک کلمه یک در برابر حریفی که نتوانم از آن دفاع کنم، نگفته ام. من چیزی نگفتم که نتوانم آن را ثابت کنم و چیزی که نباید می گفتم — چیزی که من — چیزی که با نگاهی به گذشته دیگر نخواهم گفت.

خوب، دوستان، نباید زیاد بپرسیم که از مخالفانمان – [در حال صحبت با یک نفر روی صحنه] – (من اصلاً بیمار نیستم . حالم خوبه.) من نمی توانم به شما بگویم که من این حادثه را در مقایسه با مسائل بزرگی که در این کمپین در معرض خطر قرار دارد چقدر بی اهمیت می دانم و از آن می خواهم نه به خاطر خودم، نه حداقل در این دنیا، بلکه به خاطر کشور مشترک که آنها تصمیم بگیرند که فقط حقیقت را بگویند و از آن نوع تهمت و دروغگویی استفاده نکنند که اگر جدی گرفته شود طبیعت ضعیف و خشن را به جنایات خشونت آمیز تحریک می کند. هیچ اشتباهی نکن. به من رحم نکن حالم خوبه حال من خوب است و شما هم نمی توانید از گوش دادن به سخنرانی فرار کنید. دوستان، این حادثه ای که به تازگی رخ داده است – این تلاش برای ترور من – به میزان عجیبی بر نیاز جنبش مترقی تأکید می کند. دوستان، هر شهروند خوب باید تمام تلاش خود را بکند تا از فرارسیدن روزی جلوگیری کند که در این کشور شاهد نبرد دو عقیده شناخته شده با یکدیگر باشیم، زمانی که عقیده “هاونوت ها” را در برابر این عقیده محکوم کنیم. از “داراها”. وقتی آن روز فرا رسد، حوادثی مانند امشب در تاریخ ما عادی خواهد بود. هنگامی که شما مردان فقیر می سازید – وقتی اجازه می دهید شرایط به گونه ای رشد کند که انسان فقیر تحت تأثیر احساس آسیب خود در برابر مردانی قرار گیرد که سعی می کنند آنچه را که نادرست به دست آورده اند نگه دارند، هنگامی که آن روز می رسد، وحشتناک ترین احساسات. رها خواهد شد و روز بدی برای کشور ما خواهد بود.

خوب ، دوستان ، آنچه ما در این جنبش تلاش می کنیم این باشد که جلوی چنین جنبشی برای عدالت را بگیریم – جنبشی که در آن از همه مردان عادل سخاوتمند می خواهیم به مردانی بپیوندند که در روح خود احساس می کنند که به سمت قله حرکت می کند. که به آنها دستور می دهد که خودشان را راضی نکنند در حالی که هموطنان و زنان وطن شان از بدبختی قابل اجتناب رنج می برند. اکنون، دوستان، آنچه ما مترقی‌ها می‌خواهیم انجام دهیم این است که ثروتمندان یا فقیرها را، در هر موقعیت اجتماعی یا صنعتی که دارند، ثبت نام کنیم تا برای ابتدایی‌ترین حقوق شهروندی …

یک موسیقی بی کلام

استاد مجید انتظامی

یک ترانه

خواننده این اثر را بیشتر اوقات همراه با ویالن دیده ایم

یک فیلم

این فیلم را ببینید . یک حماسه است

منبع متن سخنرانی : لینک

راه اندازی و رشد یک کسب و کار تا زمان بلوغ آن یک وظیفه قدیمی برای هر کارآفرینی است. با پیشرفت جوامع، مردم به طور منظم نیازهای جدیدی پیدا می کنند. یک کارآفرین از نیازهای مردم پول در میآورد. (یعنی کارآفرین به نوعی آدم مردم است. چشم اش به دهان آنهاست. پولش را از آنها می گیرد.)

فهرست محتوا

اشتراک گذاری در whatsapp
WhatsApp
اشتراک گذاری در telegram
Telegram
اشتراک گذاری در email
Email
اشتراک گذاری در twitter
Twitter